علوم انسانی اسلامی، نیروی مفکره (نیروی تجزیه و تحلیلکننده اوهام و خیالات در مغز) و عالمه تا عاقله و راهبردی گام دوم انقلاب تمدنسازی است. علوم انسانی اسلامی، روح و محوریت عزیمت جسم چالش کارآمدسازی ملی و دولتی و به تعبیری دولتسازی اسلامی کارآمد، جامعهسازی اسلامی و امتسازی اسلامی و راهبرد الگوسازی اسلامی ایرانی پیشرفت تا چشمانداز تمدنساز نوین علم بهویژه انسانیاسلامیبنیاد است.
این از ویژگیها و برجستگیهای انقلابی علمی و عملی عینی میانبر اسلامی بوده و خواهد بود، «علوم انسانی اسلامی» تبیین، ترسیم و ترویج تحقق سبک زندگی اسلامی ایرانی است و «علوم و فنون انسانی و اجتماعی اسلامی»، تبیین علمی نظری (فلسفی و کلامی، دانش انسانی و اجتماعی و فقهی و حقوقی )، ترسیم علمی عملی (راهبردی سازی) و ترویج علمی عمومی (گفتمانسازی نخبگانی، مردمی و مدیریتی) در تحقق علمی عینی (کاربردیسازی و اجراییسازی) از مهندسی راهبردی، مدیریت راهبردی و آسیبشناسی و آسیبزدایی راهبردی اهم موارد پیش گفته و بلکه کارآمدسازی، دولتسازی اسلامی، جامعهسازی اسلامی تا امتسازی اسلامی معطوف به تمدنسازی اسلامی را عهدهدار هستند.
باید بین علوم انسانی و تمدنسازی نوین اسلامی رابطه تعاملی یعنی تأثیر و تأثری متقابل و متزاید یا همافزا برقرار باشد. علوم انسانی اسلامی با تمدنسازی نوین اسلامی نیز رابطه علی و معلولی دارند. بهویژه دارای رابطه سبب فاعلی و مادی علمی با سبب صوری و غایی تمدنی هستند. نسبت این دو نیز مثبت و همسو است. علوم انسانی، تمدنسازی را ایجاد کرده و تمدنسازی، علوم انسانی اسلامی را طلبیده و زمینهسازی میکند. تمدن پیشین ایرانی، مرهون تفکر، علم و حکمت جاویدان شرقی و ایرانی به اعتبار وجوه تمدنسازی بوده که جامع عقلانیت، وحیانیت و تجربه و در پی توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و تعالی فرهنگی به شمار میرفت. چیزی که سنتگران معاصر از «رنه گنون» تا «شوان و نصر»، امروزه نیز آنرا راه حل جهان معاصر میدانند. نظام علمی نظری و عملی تألیفی ارسطویی، به اعتبار ذهن و عمل انسانی متناسب تمدن آتنی، یونانی و غربی آن زمان بود. نظام علمی فارابی به اعتبار معلومات انسانی جامع علوم و فنون زبان، منطق، ریاضی، طبیعی و مدنی نیز در اوان تمدنسازی پیشین اسلامی تأسیس شد.
نظام طبیعینگر علوم امروزه به نیهیلیسم معرفتی کشیده شده است
تجزیه علوم به طبیعی و انسانی در دوران مدرنیسم از «بیکن و آمپر» به اعتبار توسعه مادی و ابزاری بهویژه از علم طبیعی انسانی سیاسی «ماکیاولیستی» و «هابسی ملهم» از فیزیک نیوتنی که متناسب تمدن سازی مادی مدرن بوده و همچنان میباشد. اوج آن در دانش نمودشناسی پوزیتیویسم اگوست کنتی بوده که خود وی در تقویم علوم، ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی را پایهگذاران و پیشتازان موج علوم تجربی و آزمایشگاهی دانسته و خود را اوج آن میخواند. نگاه، نظریه و نظام طبیعینگر علوم حتی انسانی و اجتماعی تا سیاسی، پس از حرکتهای ضد جبرگرایی طبیعتگرایی پوزیتیویستی اگزیستانسیالیستی کی کیگاردی، پدیدارشناسی هوسرلی، بودشناسی و معناکاوی هایدگری و تفسیرگرایی هرمنیوتیسم تا نظریه گفتمان که جز برخورد سلبی، قادر نبوده طرح جایگزین ارائه دهند، امروزه به نیهیلیسم معرفتی، روشی و علمی بدبینانه پسی میست (بدگمان)، پسا مدرنیستی فایرابندی تا خوشباورانه پلورالیستی فرامدرنیستی کشیده شده است. به ترتیبی که امثال «آلن چالمرز» در مقدمه و نتیجه کتاب و گفتمان چیستی علم، در خصوص معرفتشناسی مدعی میشود «پریشان آغاز کردیم و پریشانتر به پایان رسانیدیم». «دانیل لیتل» نیز در کتاب تبیین در علوم اجتماعی به التقاط و در همین روانشناسی علمی کشیده میشود. «دیوید مارش» و «جری استوکر» نیز در روش و نظریه در علوم سیاسی به تقارب معرفتی، روشی و علمی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و بهویژه سیاسی نزدیک میشود. پیشتر نیز «میشل فوکو» فرانسوی، چهرههای شاخص «پست مدرنیسم» که مدعی شالودهشکنی علم و تمدن مدرنیسم بوده پس از چندین بار حضور به عنوان فیلسوف گزارشگر در جریان انقلاب اسلامی و چه ملهم از حکمت متعالی از طریق هم میهن خود «هانری کربن» به گفتمان علم حکمت متعالی نزدیک شده و در آخرین مقاله خود تقلیل علم انسانی و اجتماعی و سیاسی از جمله علم قدرت را به دانش چگونگیشناسی در دوران مدرن، مورد نقادی قرار داده و ضرورت علم هستی شناسی، چیستی شناسی و چگونگی شناسی را باهم مطرح میسازد.
منبع خبر