|
جستجو
|
|
-
در نشست انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه انقلاب اسلامی برآیند حکمت متعالیه است
گروه علوم سیاسی: نشست علمی «انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه»، به همت پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. در این نشست که با حضور دکتر علیرضا صدرا، دکتر شریف لک زایی، داوود مهدوی زادگان، مرتضی جوادی آملی و دکتر شریف لک زایی برگزار گردید، نسبت و رابطه انقلاب اسلامی با حکمت متعالیه بررسی گردید.
به گزارش دیپنا، در آغاز این نشست، دبیر علمی، دکتر شریف لکزایی، اظهار داشت: «درباره انقلاب اسلامی، مباحث غیربومی و عمدتا از سوی غربی ها، به صورت نسبتا گسترده و در برخی موارد به گونهای قابل قبول، طرح شده است؛ ولی از سوی اندیشمندان مسلمان و ایرانی، این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است.»وی افزود: «پرداختن به بنیانهای فلسفی انقلاب اسلامی، از آن جهت حائز اهمیت است که هم اکنون در مقطع کارشناسی، دو درس درباره انقلاب اسلامی، تعریف شده است که هیچ کدام، متن قابل قبولی ندارند؛ یکی درس «ریشههای انقلاب» و دیگری درس «فلسفه انقلاب اسلامی» است که هر دو به صورت جانبی و تبعی، در کنار درسهای دیگر، طرح میشوند و متن درستی ندارند.»
عضو هیات علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، همچنین در مورد دلایل تحلیل بومی از پدیده انقلاب اسلامی، گفت: «اگر بپذیریم که انقلاب ما، اسلامی بوده و بر بنیاد آموزههای دینی و اسلامی شکل گرفته است باید وجه و نسبتی با دیانت داشته باشد و این وجه دینی، باید به صورت روشن و شفافی تبیین گردد.»
وی ادامه داد: «اکنون پس از 30 سال از گذشت انقلاب، همچنان با این پرسش اساسی و بنیادین، مواجه هستیم که انقلاب اسلامی، بر چه پایههای فلسفیای استوار است؟ و با کدام دستگاه فکری و فلسفیای میتوانیم انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم؟»
دبیر علمی نشست «انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه» در پاسخ به پرسشهای یادشده، اظهار داشت: «به طور طبیعی، پاسخ ما این خواهد بود که انقلاب اسلامی، مبتنی بر حکمت اسلامی از نوع متعالیه صدرایی است اما باز این سوال مطرح است که چگونه میتوان میان انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه، نسبت و رابطه برقرار کرد؟»
وی گفت: «برخی اساسا رابطه و نسبت انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه را انکار میکنند و آن را نمیپذیرند. اما عده زیادی از اندیشمندان ما، میان انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه، رابطه و نسبت روشنی میبینند. این نشست نیز در همین راستا، شکل گرفته و بعدا نیز ادامه خواهد داشت تا به پرسشهای مهم در زمینه بنیادهای فلسفی انقلاب اسلامی و همچنین رابطه آن با حکمت متعالیه، پاسخ داده شود.»
در ادامه این نشست، دکتر علیرضا صدرا نیز با عنوان «رهیافت راهبردی رابطه و نسبت حکمت سیاسی متعالی و انقلاب اسلامی»، سخنان خویش را ارائه کرد و اظهار داشت: «انقلاب اسلامی هم به مثابه یک نظریه و هم به مثابه یک پدیده عینی، متکی و مبتنی بر حکمت متعالی اسلامی است.»
وی افزود: «فرضیه اصلی ما در این گفتار، این است که انقلاب اسلامی به مثابه یک پدیده عینی، برآیند حکمت متعالیه و به عبارتی تبیین و تحصل پدیداری حکمت متعالیه است.»
عضو هیات علمی دانشگاه تهران، همچنین در مورد مفهوم حکمت متعالیه، اظهار داشت: «مراد حکمت سیاست، سیاسی و مدنی و همچنین از سوی دیگر، سیاست حکمت است.»
وی ادامه داد: «میشل فوکو، تعبیر درستی از انقلاب ایران داشت؛ چرا که آن را نتیجه حکمت میدانست و حکمت را نه در کتابخانهها و آثار گذشتگان، بلکه در خیابان و متن توده مردم به طور عینی میدید. از نگاه فوکو، اراده عمومی در آثار فیلسوفان غربی، برای بیان مفاهیم ذهنی بوده است، در حالی که این معنا در ایران از نگاه فوکو، با چشم در کوچه و بازار ایران، دیده میشود.»
این استاد دانشگاه تهران همچنین گفت: «محتوای اصلی انقلاب اسلامی، بر اساس حکمت متعالیه در سه مقوله، خلاصه میشود که عبارتند از: 1 - مبدأ و آغازگاه حکمت متعالی سیاسی؛ 2 - اصول و مبانی آن که بر اساس مفاهیم کلیدی حکمت متعالیه بیان میشود؛ 3 - اهداف و چشمانداز ها.»
در ادامه نشست، همچنین حجت الاسلام مرتضی جوادی آملی، به رابطه و نسبت انقلاب اسلامی و فلسفه، به ویژه حکمت متعالیه پرداخت و در ابتدا اظهار داشت: «فلسفه که نوعی از معرفت و حیثیت دانشی بر آن حاکم است، ذاتا نمیتواند مبدأ تحول و حرکت باشد. بنابراین، اگر فلسفه را به حمل اولی، لحاظ کنیم، آن گاه فلاسفه از آن جهت که با علم حصولی، با فلسفه آشنا شده اند، نمیتوانند کاری در زمینه انقلاب و حرکت اجتماعی، انجام دهند.»وی افزود: «حضرت امام (ره) از آن جهت که نه تنها به حمل اولی، بلکه به حمل شایع، حکیم بود، توانست حرکتی انجام دهد که مبتنی بر فلسفه و حکمت متعالیه بود. این مسئله فقط به این خاطر بود که ایشان، به فلسفه به مثابه یک سلسله مفاهیم خشک و انتزاعی، نگاه نمیکرد، بلکه آن را به حمل شایع میفهمید و درک میکرد.»
حجت الاسلام جوادی آملی همچنین بیان داشت: «فلسفه و حکمتی نیز که فیلسوف و حکیم، در آن به سلوک میپردازد و حرکتی بر مبنای آن، انجام میدهد، باید دارای بسترهای خاصی باشد، تا حیثیت سلوکی اتفاق بیفتد. اگر حکمت و فلسفهای که فیلسوف در آن، به حرکت و تحرک میپردازد، دارای این بستر نباشد، حرکت فیلسوف بیهوده خواهد بود. بدین ترتیب میبینیم که حکمت متعالیه، به دلایل زیادی دارای چنین بستری است؛ در حالی که مثلاً فلسفه و حکمت مشاء هرگز آن بسترهای حکمت متعالیه را ندارد.»
وی افزود: «با توجه به دو مطلب فوق، حضرت امام، حرکتی را در قالب و چارچوب حکمت متعالیه انجام داد که منجر به یک انقلاب عظیم و حکومت جمهوری اسلامی گردید. بنابراین، میتوان گفت که هم امام دارای ویژگیهای خاصی بود و هم حکمت متعالیه چنین ویژگیهایی داشت؛ به همین خاطر برای اولین بار در تاریخ اسلامی، ما شاهد انقلابی اسلامی مبتنی بر فلسفه اسلامی بودیم.»
حجت الاسلام مرتضی جوادی آملی اضافه کرد: «این بدان معنا نیست که انقلاب ما، صرفاً متکی بر حکمت متعالیه بوده است؛ زیرا این انقلاب به همان میزان که از فلسفه، مایه میگرفت، از فقه، کلام و عرفان شیعی نیز الهام میگرفت. اما همه این حوزههای دانشی، در وجود حضرت امام به صورت حمل شایع، تبلور یافته بود، نه به حمل اولی.» منبع: روزنامه تهران امروز
|
|
|
|
|
|