ویژگیهای نوآورانه نظام جمهوری اسلامی به مثابه نظامی الهام بخش در عرصهنوآوری نمیتوانیم دنباله روی غربی ها باشیم
خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
سرویس: مسائل راهبردی ایران
سوال:
مقام معظم رهبری از چندین سال پیش در مجامع علمی، حوزوی و صنعتی بر مباحثی که در بردارنده ی مفهوم نوآوری بود تاکید داشتند و در سال جاری این مفهوم را به شکل رسمی و به عنوان شعار سال برگزیدند. به نظر میرسد شعار سال با توجه بهکارکردی که نوآوری و شکوفایی در مسیر توسعه ی کشور دارد، می تواند راه میانبری برای تحقق چشم انداز 20 ساله کشور تلقی شود.
اما مفهوم نوآوری و شکوفایی عموماً در ادبیات مطالعات تکنولوژی و توسعهی اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد. در این نشست قصد داریم این مفهوم را در ساحت علوم انسانی مورد بررسی قرار دهیم. در واقع پرسش اصلی ما در این نشست، نسبتی است که انقلاب اسلامی و معرفت شکل گرفته در چارچوب آن می تواند با نوآوری درجهان معاصر داشته باشد. از این منظر به آسیب شناسی درک از نوآوری بپردازیم.
بحث نوآوری و شکوفایی برای مصرف روز نیست
مهدی کلهر:
در ابتدا باید تأکید کنم که جنس این بحث نه سیاسی و خبری، بلکه کاملاً دانشگاهی، طلبهگی و راهبردی است، جنس این بحث برای مصرف روز نیست. به نظر من واژه نوآوری و خلاقیت معنایی نزدیک به یکدیگر دارند. مهمترین صفتی که خداوند از خود ذکر میکند، خلاقیت است. خداوند در قرآن میفرماید «اقرا باسم ربک الذی خلق»، پرورش دهندهای که خالق است. خلاقیت صفت غالبی است که خداوند از اسماء حسنی برای خودش ذکر میکند. معتقدم که تغییر تنها مربوط به همین جهان در حال تغییر است.
هنگامی که بحث از خلاقیت و نوآوری میشود پیشفرضی در اختیار داریم مبنی بر اینکه هر جا تغییر وجود دارد میتوان خلاقیت و نوآوری داشت، در این صورت؛ در حوزه ای که تغییرناپذیر است خلاقیت و نوآوری به هیچ وجه معنا پیدا نمیکند. از این منظر بحث مهم، آسیبهای نوآوری که در جلسه پیش هم تاکید بسیاری بر آن داشتم، به خوبی قابل تحلیل و بررسی است.
باید توضیح دهم که عصر رنسانس عصر تغییرات جدی بود، بزرگترین حرف رنسانس این بود که میخواهیم یک باززایی جدی انجام دهیم، به تعبیر بهتر همان نوآوری و خلاقیت اما ریشهای که در رنسانس برای این باززایی انتخاب شد، تمدن آتنی بود! اساسا قرار بر این بود که مسیحیت و هر چه که مسیحیت تا آن روز آورده بود، کنار گذاشته شود یا اگر موافق تمدن آتنی بود مورد قبول واقع شود. حال اینکه چقدر تحقق یافت فرق میکند، به معنای دیگر آثار موجود این موضوع را نشان میدهد.
در فرهنگ ما گفته میشود آزموده را آزمودن خطاست،خوشبختانه تجربهی رنسانس دربردارنده ی نکاتی است که هماکنون میتوانیم در یک نگاه آسیبشناسانه به آن از این تجارب درس گیریم.
بر این باورم که آن ها سهوا یا عمدا نفهمیدند چه مواردی قابل تغییر است و میتوان دربارهی آنها به خلاقیت و نوآوری دست زد و در چه مواردی این رویکرد نادرست است.
ثبات؛ در مفاهیم ارزشی و اخلاقی
تغییر؛ در مصادیق ارزش و اخلاق
برای نمونه چیزهایی ارزش و مواردی هم ضدارزش هستند، صرفهجویی ارزش و اسراف ضدارزش است، شجاعت ارزش و ترس ضدارزش است. این موارد نمودهایی در جهان مادی دارند که در اصطلاح فقهی به آنها مصادیق گفته میشود. اما اصل ارزشها ، جدای این ساز و کار مادی و تغییراتی که ممکن است در مصادیق آن ها رخ دهد،همواره ثابت هستند.
نمونهی سادهی آن ساختمانهایی است که در قرن نوزدهم به علت کمبود فضا در نیویورک به صورت اسکلت فلزی احداث میشد، این موضوع پس از برج ایفل و مجسمه آزادی در عصر فولاد اتفاق افتاد. این محاسبات بر اساس حداقل 500 سال عمر برای ساختمان در نظر گرفته میشد. تمام این ساختمانها پیچ و مهرهای بودند، البته در آن زمان جوش هم وجود داشت اما به طور عمدی ساختمانها را پیچ و مهرهای میساختند تا اگر روزی قصد داشتند طبقهای کم یا اضافه کنند، براحتی این کار را انجام دهند. شواهد نشان میدهد که در آمریکا تقریبا تا نیمهی دوم هم هرگاه میخواستند بجای یک ساختمان 15 طبقه، ساختمانی 30 طبقه بسازند از این روش استفاده میکردند. پس از مدتی آنها محاسبه کردند که هزینهی تخریب و تبدیل به ساختمانی با تعداد طبقات بالاتر به این شکل، بیش از هزینهای است که ساختمان را به وسیلهی دینامیت و مواد منجره یکباره تخریب کنند. بنابراین اصلی که در آنجا وجود دارد این است که اسراف ضد ارزش است، در یک دورهی زمانی آجر و تیرآهنها را تک تک بیرون کشیدن جلوگیری از اسراف است که حتما در اعصاری اینگونه بود، اما امروزه آجرها و قطعات را تک تک درآوردن، اسراف است. در اینصورت برای جلوگیری از اسراف باید از طریق محاسباتی ساختمان را توسط مواد منجره یکباره تخریب و مواد آن را دوباره در کارخانهها تولید و ساختمان جدیدی احداث کنیم. دقیقا مانند این تجربه پس از زلزله بم بوجود آمد، به این شکل که در ابتدا قرار شد در اختیار افرادی که از هر خانه زنده ماندهاند از جانب دولت به صورت رایگان لودر قرار گیرد تا از طریق آواربرداری اسناد و مدارکشان را بیرون آورند، هیچ خانهای حتی خانههای 100 متری هم به این صورت آواربرداری نشد، سپس قرار شد آوار خیابانها به بیابانهای اطراف منتقل شود و مردم در آنجا به جستجو بپردازند تا دولت با سرعت بیشتر و هزینهی کمتر شروع به احداث ساختمانهای ویران شده کند، این عملکرد سبب شد احداث واحدهای جدید یک دهم روشهای دیگر هزینه داشته باشد. هماکنون اصلی در شهرسازی وجود دارد مبنی بر اینکه مقاوم سازی برای هر ساختمان حداقل از 3 برابر تا 38 برابر هزینه در بردارد، به همین دلیل ما تنها برای بناهای آثار باستانی که قرار است فضای بیرونی تغییر نکند مقاومسازی را توصیه میکنیم. حتی اگر بیرون آثار باستانی تخریب شده باشد و بخواهیم آن را دوباره سازی کنیم فقط عکس میگیریم، همه را تخریب و دوباره سازی میکنیم! در این میان دو رفتارعکس یکدیگر انجام گرفته است؛ زمانی تکه به تکه و آجر به آجر این کار انجام میشد در پاسخ به چرایی آن گفته میشد اسراف کار بدی است از این آجرها میتوان دوباره استفاده کرد. زمانی هم بر اساس همین اصل که اسراف ضدارزش است، درست عکس آن رفتار انجام میگیرد. در اینجا باید به بررسی رابطهی بین ثوابت و متغیرات بپردازیم.
درک ثوابت و متغییرات ؛
نقطه قوت اجتهاد در شیعه
نقطه ضعف معرفت غربی
واقعیت این است که غرب تفاوت میان ثوابت و متغیرات را درک نکرده است، من معتقدم اشتباه غربیها بعد از رنساس که تا امروز هم ادامه دارد، این است که اصول اخلاقی را که ثابت است با مصادیق آن ها اشتباه گرفتند و در اصول نوآوری کردند، به جای اینکه بگویند در فرهنگ ما این اصول همواره ثابت هستند، معتقدند برای پیاده کردن آن دیگر زمان گذشته است به نوآوری در اصول پرداختند.
نقطه قوت اجتهاد در شیعه و فقه همین است که دارای ثوابت و اصولی است که خود را با زمان و مکان تطبیق میدهد. به همین علت هم ما به دینمان افتخار میکنیم و میگوییم دین ما یک دین مرده نیست، دین زنده است. به معنای دیگر تا روزی که اجتهاد داریم، این دین، دین زنده است. هرچقدر هم جهان پیشرفت کند، دین ما عقب نمیماند، چراکه میتواند بین ثوابت یعنی ارزشها و ضدارزشها که خارج از این دنیای مادی است و این دنیای قابل تغییر که هماکنون با ده دقیقهی پیش متفاوت است، پلی بزند.
بدفهمی از نوآوری خطری جدی
باید تأکید کنم که بدفهمی از نوآوری میتواند به عنوان خطر بسیار جدی ما را تهدید کند. بدفهمی از نوآوری به این معناست که نفهمیم در چه چیزهایی باید نوآوری کنیم. نباید در چیزهایی که خارج از این جهان و قابل تغییر نیست، نوآوری و تغییر ایجاد کنیم. این مسئله در ادبیات ، قوانین و هنر غرب مشاهده میشود و در حقیقت غرب از همین جا شکست میخورد.
بدون شک غرب در موارد بسیاری پس از رنسانس به عقب رفته است. ، اگرچه غرب تغییر و نوآوری را انجام داده است اما به جای اینکه به سمت جلو حرکت کند به سمت عقب رفته است، به تعبیر بهتر غرب به جای اینکه به سمت انسانیت برود به سمت حیوانیت رفته است. البته باید تاکید کنم که غرب را با خود غرب مقایسه میکنم نه آن را با شرق، اگر هنر غرب با هنر خود غرب مقایسه شود، این نتیجه حاصل میشود که غرب در بسیاری از موارد به عقب رفته است.
سوال:
آقای کلهر به خوبی به آسیب شناسی نوع فهم و درک از نوآوری در حوزه ی علوم انسانی پرداختند، از آقای دکتر صدرا تقاضا می کنیم درباره نسبت انقلاب اسلامی با نوآوری توضیح دهند. چه ویژگی های نوآورانه ای در انقلاب اسلامی دیده می شود؟
نوآوری شامل بازسازی، بهسازی و نوسازی است
دکتر صدرا:
نوآوری و شکوفایی هم مفهوم و هم پدیده است. هماکنون ما قصد داریم از مفاهیم و واژگان به پدیده برسیم، همچنین باید بررسی شود که چطور میتوانیم بر این پدیدهها تاثیرگذار باشیم. واژگانی نظیر نوآوری، هم شامل جدیدسازی و نوسازی و هم تجدید و تجدد است. به تعبیر بهتر کلمهی نوآوری در ذهن شامل بازسازی، بهسازی و نوسازی است. هماکنون پست مدرن میگوید من باید به گرگیاس برگردم، پست مدرن است و حتی مدرن را هم قبول ندارد و میخواهد به نیچه، مارکور، گرگیاس بورتوکائوس قبل از سقراط یعنی همان صوفیسم برگردد.
بنابراین منظورشان از جدید، تجدید است. ما هم این سه عنصر را در کنار یکدیگر دنبال میکنیم، به معنای دیگر هم به دنبال تجدید هستیم و هم تجدد که در حال حاضر با عنوان مدرنیسم مطرح است و هم جدیدسازی را جستجو میکنیم.
همانطور که آقای کلهر هم اشاره کردند این اصطلاحات ریشهی قرآنی دارد مانند خلق، خلاقیت و ابداع که هر کدام معنای خاصی دارد. ابداع بیشتر در صورت بوجود میآید، به طور نمونه معماری نوعی ابداع است. اما اگر از مواد چیزی تولید شود آن را خلاقیت مینامیم، تبدیل صورت چیزی به چیز دیگر یعنی ترکیب، تجزیه و تحول یک ماده به مادهی دیگر را به طور معمول خلاقیت مینامند. اما ابداع اینگونه نیست، «بدیع سماوات و الارض» در اینجا ابداع بدون وجود مواد اولیه و مدل به وجود میآید، اما خلاقیت مدل و مواد در اختیار دارد که بر اساس آنها بازتولید میکند. به طور نمونه زمانیکه مسئلهی صرفهجویی مطرح میشود معنایی دارد که بر اساس آن رابطه یا مفهومی بازتولید میشود. در این مبحث ما منکر مصرف مفید نیستیم اما اسراف را که مصرف زائد و زیانآور است، نفی میکنیم.
این کلمات با مباحثی نظیر تغییر، تحول و انقلاب ارتباط تنگاتنگی دارد و جایی شامل همین مفاهیم میشود. برای نمونه زمانیکه تغییر مدنظر است، این تغییر شامل تغییر مثبت، تغییر انحطاطی و تغییر قهقرایی است که آن را ارتجاع مینامیم. اما به طور معمول انقلاب مفهومی از منفی به مثبت و از باطل به حق است که معکوس آن را ارتجاع مینامیم، همان کلمه است تغییرات ارتجاعی و تغییرات قهقرایی را به این شکل ارزشگذاری میکنیم. ممکن است برخی معتقد باشند که این موارد مطلقا نوآوری است اما هر تغییری نوآوری نیست.
بدون شک در عرصهی نوآوری نمیتوانیم دنبالهروی غربیها باشیم
مهدی کلهر:
قطعا مسیرهایی که در غرب وجود دارد هرگز نمیتواند به ما کمک کند، لذا به هیچ عنوان نباید به دنبال آنها برویم چراکه زیرساخت اندیشهای، مدل و فلسفهی تاریخ و تحول ما با غرب متفاوت است. تمام آن چیزهایی که غربیها نوآوری و خلاقیت مینامند و به دنبال آنها هستند، ابزاری است.
دکتر صدرا:
واقعیت امر این است که اگر در مطالب مذکور وارد مناقشه مفاهیم و تعاریف شویم، میتوانیم مباحث بسیاری را مطرح کنیم اما از آنجاکه ایرانیها قدرت ذهنی قویای دارند، در این صورت مشغول بحاثی میشویم، لذا باید به جای تعریف کردن به تحلیل نوآوری و شکوفایی پرداخته و وارد مدلها و مبانی آن ها شویم. در غیر این صورت سال ها وقت صرف میشود و هنوز در همان پلهی اول قرار داریم. برای ذکر اهمیت مسئلهی نوآوری و شکوفایی باید به این پرسش پاسخ داد که چرا مقام معظم رهبری مسئلهی نوآوری و شکوفایی را در سال جدید مطرح میکنند؟ در حقیقت نظامی تحت عنوان نظام جمهوری اسلامی ایران تاسیس شده است که نظام سیاسی نمونه و مدلی جدید است. نظام جمهوری اسلامی مدلی جدید است چراکه بعد از چندین قرن و پس از مدلهای متعدد مدلی بوجود آمده که بیان میکند ما جمهوریهای اسلامی و در حقیقت مشروطه را قبول داریم. جمهوریهای مطلقه، جمهوریهای قدیمیتر هستند که با وقوع انقلاب اسلامی تاریخ آنها تمام شد. آقای هانتینگتون در موج سوم دموکراسی اعلام میکند: اسلام ، مخالف مردم سالاری نیست اما نمیدانم چطور و چگونه؟ در حالیکه هماکنون بحث همین چگونگیهاست. بنابراین جمهوری اسلامی قدمی جدید و تاسیس آن جزء پدیده های بدیع و نوپدید بود. تصور میشد امکان نداشت که در نظامهای بسته و گرفته شده مدلی متفاوت بوجود آید، البته این نظام حتی تاسیس شده و در عمل هم موفق بوده است. خانم ایندرا گاندی نخست وزیر اسبق هندوستان میگفت، غیر متعهدها نه به آن طرف کار دارند نه به این طرف، اما نظام جمهوری اسلامی ایران، به هر دو هم کار دارد و هم زمان با قطبهای قدرت چپ و راست سوسیالیستی و کاپیتالیستی در تعارض و ستیز است.
نه شرقی و نه غربی نظام جمهوری اسلامی ایران منفعلانه، گریز و پرهیز نیست، بلکه هماورد جدی و جهانی است
نظام جمهوری اسلامی هماکنون در مرحله تعالی قرار دارد. نه شرقی و نه غربی نظام جمهوری اسلامی ایران منفعلانه، گریز و پرهیز نیست، بلکه هماورد جدی و جهانی است، این موارد جدید است و مناسبات جهانی دنیا را جابجا میکند. نظام جمهوری اسلامی مراحلی نظیر تاسیس و تثبیت را پشت سر گذاشته است و مرحله توسعه و تعالی را پیش روی دارد، این نظام در مرحله تثبیت، دفاعی را انجام داده است که حداقل در تاریخ معاصر این مدل دفاع بسیار کارامد و نادر است، این سیستم بسیجی و مردمی، از جمله موارد بدیع است. بنابراین باید به دنبال بازتولید این مدلها باشیم، نه اینکه خود را کنار بگذاریم و به دنبال مدل های ناکارامد با کارامدی منفی دیگران بگردیم. ما مدلسازیای انجام دادیم که بسیار کارآمد بود و نتایج خوبی به دنبال داشت، کارآمدی مدل جمهوری اسلامی ایران توسط دنیا مورد اذعان قرار گرفته است. هماکنون این نظام وارد مرحلهی جدیدی شده است، به معنای دیگر در دههای تاسیس، دههای حفظ، تثبیت و تحکیم شده است و در حال حاضر در دههی توسعه و تعالی قرار داریم.
چشمانداز عبارت از طراحی توسعهی متعالی است
هیچکس نمیتواند به زیرساخت جمهوری اسلامی ایران اشکال حادی وارد کند
برای توسعه و تعالی این نظام، چشماندازی طراحی شده است، این چشمانداز عبارت از طراحی توسعهی متعالی است. زمانیکه در این وضعیت توسعه متعالی قرار گیریم، شکوفا شدهایم، اما برای رسیدن به توسعهی متعالی در چشمانداز مذکور قطعا نیاز به ساختارها و راهبردهای جدید داریم چراکه با ساختارها و راهبردهای موجود به توسعه متعالی نخواهیم رسید. کمااینکه اگر قرار بود در جنگ از مدلهای دفاعی و نظامی سنتی استفاده کنیم هرگز موفق نمیشدیم. هماکنون چالشی تحت عنوان چالش کارآمدی وجود دارد، برخی قصد دارند بیان کنند جمهوری اسلامی ایران از نظر زیرساخت مشکل دارد، هیچکس نمیتواند به ماهیت زیرساخت کشور چه از لحاظ مدنیت ایرانی ما، چه از منظر مکتب و دیانت اسلامی ما، چه به عنوان نظرات حضرت امام(ره) و چه به معنای زیرساخت قانون اساسی اشکال حادی وارد کند، چراکه قانون اساسی حاکم در کشور ایران پیشرو است. هماکنون پس از 20 سال قرار است خصوصیسازی کنیم. در اصول قانون اساسی از نخست و از اساس این خصوصیسازی پیشبینی شده بود. خصوصیسازی از سرباز کردن نیست، بلکه خصوصیسازی تبدیل وضعیت و آزادسازی دولت است. برای نمونه اصل 44 آزادسازی دولت و سبک کردن آن است برای اینکه به دُولِیّت برسد و نظارت و اداره عمومی و سیاستگذاریها را برعهده گیرد. بدون تردید اگر وظایف سنگین و ناهمگونی که دولت جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر بر عهده دارد را هر دولت دیگری در کشورش به عهده گیرد، زمینگیر خواهد شد. همین که دولت جمهوری اسلامی ایران با این همه مسوولیت سرپاست، قابل تقدیر است. اصول 43 و 44 قانون اساسی راهحل رفع این اشکال عدم کارآمدی ساختاری و راهبردی متناسب که مشکل آفرین اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دولت بوده، است. بنابراین با استفاده از اصول مطروحه قرار نیست دولت را کوچک و ضعیف کنیم، بلکه قرار است آن را مقتدر و کارآمد کنیم. چراکه نقطهی آغاز و عظمت کارآمدی هر بدنی قلب و مغز است، اگر این دو بخش کارآمد نباشد و ضعیف کار کند عملکرد دیگر بخشها زیر سوال میرود، دولت بسان قلب و مغز نیروی مدبره و محرکه کشور و نظام، نقطهی آغاز و عزیمت کارآمدی ملی ماست.
تحقق نوآوری و شکوفایی در گرو افزایش اثربخشی نیروهاست
البته هیچکس اعتقاد و ادعا نداشته و ندارد که نظام جمهوری اسلامی ایران از لحاظ ساختاری و راهبردی بی اشکال باشد. انقلاب با عظمت اسلامی، بسیاری از ظرفیتها را آزاد کرده است، اما این ظرفیتها نمیتوانند به تنهایی حلال مشکل بوده و پاسخگو باشد، ارتقای کارامدی نیز لازم است. درست مانند زمانیکه بسیج در جنگ ساختارها و راهبردها را شکست و با استفاده از مدلهای جدید در دفاع موفقیت کسب کرد، بدون شک اگر قرار بود با مدلها و ساختار سنتی بجنگد، پیروز نمیشد. به طور مثال در فتح خرمشهر، مطابق با مدلهای عادی دنیا گفته میشد باید از سمت شمال یعنی اهواز حرکت و حمله شود، اما مطابق با تفکر بسیجی از شرق حمله آغاز شد که با هیچ معادلهای نمیخواند و نقطهی آسیبپذیری دشمن بود که سبب پیروزی شد. بنابراین باید تاکید کنم موفقیت مذکور توسط مدلهای بینشی جدید تحقق یافت، هیچ معادلهی نظامی متعارف و بویژه رایج آن زمان نمیتواند این مدلهای بینشی جدید را درک کند. لذا مسئلهی اساسی این است که کارایی نیروها و کارامدی نهادها را افزایش دهیم تا به اهداف چشمانداز برسیم، برای تحقق نوآوری و شکوفایی باید بهرهوری و اثربخشی نیروها را افزایش دهیم.
مبتنی بر این منطق باید به اهمیت ایثار و گذشت در تحقق نوآوری و شکوفایی توجه کنیم. روزی فردی در حین سخنرانی یکی از عرفای نامی بلند شد و فریاد زد خدا رحمت کند پدر و مادر هر کسی را که بلند شده و یک قدم به جلو بیاید همه این کار را انجام دادند و جای زیادی باز شد، عارف مزبور از منبر پایین آمد. پرسیدند چرا؟ در پاسخ گفت تمام سخنرانی من همین بود. بنابراین اگر هر فردی تلاش و ایثار و گذشت داشته باشد و یک قدم جلو بگذارد در نتیجه هفتاد میلیون قدم جلو خواهیم بود. هرکس در سال یک کیلو برنج صرفهجویی کند، هفتاد هزار تن صرفه جویی میشود. بیش از این که از صرفهجویی کلان سخن بگوییم باید صرفهجویی خرد داشته باشیم. نوآوری هم با همین مقیاس و اینگونه است نوآوریهای ولو کوچک ولی زیاد و انبوه، جریان سازی مینماید و چه بسا به نوآوریهای کلان نیز منجر گردد. در جهات دیگر نیز چنین است، برای نمونه پیامبر (ص) برای آزمایش یارانش آنها را به بیابان میبرد و میگوید به دنبال چوب بگردید، یاران در پاسخ میگویند اینجا چوبی وجود ندارد، پیامبر (ص)میفرماید، منظور من خردههای کوچک چوب است، هر کس قطعهی کوچکی چوب آورد، زمانیکه چوبها را یکجا جمع کردند، تبدیل به تلی بزرگ از هیزم شد. بنابراین باید تاکید کنم قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود سپس توسط این دریا میتوان به آبادانی پرداخت. اگر هر نفر قطعهای به یک خودکار اضافه کند جمع آن معادل 70 میلیون نوآوری میشود.
به گفته شاعر«هر نفس نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا». در حقیقت هر نیرویی باید از روز قبلش ذرهای بالاتر برود و نو شود. دنیا دائم در حال تغییر و سیر سرمدی است ما هم باید با سیر هستی و جهان هماهنگی کنیم. با این پیش درآمد، در ادامه باید به چرایی و چگونگی نوآوری بپردازیم.
پرسمانی تحت عنوان نوآوری و شکوفایی وجود دارد که این پرسمان از پرسههایی تشکیل میشود و هر پرسه محتوی پرسشهایی است. بحث نوآوری و شکوفایی سه رهیافت دارد، رهیافت نخست، رهیافت علمی، دانشگاهی و آکادمیک صرف و شامل تئوریپردازی تا تئوریسازی علمی، راهبردی و کاربردی است اما تئوریسازی یک شبه و یک ساله تحقق نمییابد. رهیافت دیگر، رهیافت راهبردی است که باید در جریان آن سیاستها، ساز و کارها و رهنمودهایی را مشخص کنیم تا با کمک آنها، به زمینهسازی عملی وارد شویم. رهیافت آخر، رهیافت کاربردی است که باید در آن تکنیکها و ابزارهای تحقق نوآوری معین شوند. بدون شک در اینجا باید دیدگاه راهبردی در راستای نوآوری بررسی شود البته نباید به صورت علمی محض که کاری صرفاً دانشگاهی و آکادمیک است به فرایند نوآوری بپردازد، بلکه باید با عقبهی دانشگاهی عملی سازی و تحقق نوآوری را بررسی کند و رهنمودهایی در اختیار نیروها و نهادهای راهبردی و کاربردی مثل مجلس و دولت قرار دهد که مطابق آن سیاستهای عمومی، طرحها، برنامهها و قوانین را تهیه و تصویب کرده و به صورت عملی، اعمال و اجرا سازند. بنابراین باید تاکید کنم تئوریبافی محض، ذهنی و انتزاعی و دستهبندی آنها، ما را به جایی نمیرساند.
قطعا میدانیم که نوآوری به شکوفایی منجر میشود، متقابلا شکوفایی هم شرایط نوآوری برتر را ایجاد میکند. قرآن این رابطه را «تداول» تعبیر میکند. همانطور که میدانید سه نوع رابطه وجود دارد که رابطهی علّی رابطهی تعاملی و رابطهی تداولی است. رابطه علی، مبین رابطه یک سویه علت و معلول است به تعبیر بهتر نوآوری، علت و علت فاعلی و شکوفایی، معلول یا حتی غایت و غایت علی یا علت غایی به شمار میآید، اینها را علت یا علل خارجی می گوییم. تعامل، تاثیر و تاثر متقابل و متساوی است، به این معنا که یکی در دیگری و عمدتا و اساسا یا اصولا در شکل و عوارض کمی و حداکثر، کیفی دیگری تاثیر گذاشته و دیگری متقابلا هم تاثر یعنی اثر پذیرفته و هم در عین حال، در اولی تاثیر می گذارد. تداول، تأثیر و تأثر متزاید است، به تعبیر دیگر مانند نمودار حلقوی و حلزونی است. به این معنا که یکی یعنی اولی یا نوآوری، دیگری یعنی دومی یا شکوفایی را ایجاب و ایجاد نموده و بالا میبرد و آن دیگر و دوم یعنی شکوفایی هم به نوبه خود، این یک یعنی اولی یا نوآوری را بالاتر کشانیده و برده و نیز زمینههای دستیابی بدان مرتبه بالاتر و حتی والاتر را فراهم ساخته و برمیانگیزاند. بنا بر این اصل، قطعا نوآوریهایی که ده سال دیگر انتظار آنها را داریم بسیار بیشتر و حتی برتر و بلکه متعالی تر از هماکنون و در این مرحله و دوره است. همچنین شکوفایی و نوآوری رابطهی مستقیم با یکدیگر دارند، به این معنا که هرگونه نوآوری و به هر میزان، سبب ساز و مسبب همان گونه شکوفایی و به همان میزان یا نسبت است. نوآوری مادی، شکوفایی مادی و نوآوری معنوی، شکوفایی معنوی را در پی و حتی در بر و در ضمن خویش دارد. در صورت عدم رعایت تعادل در نوآوری و شکوفایی یعنی در نوآوری متعادل، ممکن است به شکوفایی نامتعادل، نامتوازن و ناموزون کشیده شویم که در نتیجه چه بسا، نوآوری ها، مخل و مانع شکوفایی گردند، چنانکه در جهان جدید و معاصر و در جهان غرب یا غربی و غربی گرایی و غربی شدن، شاهد آن هستیم. پرسش دیگری که باید در این میان مطرح شود این است که آیا این رابطه بدون واسطه است یا با واسطه می باشد؟ به این معنا که آیا عوامل دیگری بین نوآوری و شکوفایی تاثیرگذار است؟ یا اینکه نوآوری به طور مستقیم میتواند هم منشاء علمی و نگرش نظری هم مبداء عملی و گرایش عینی شکوفایی باشد.
حضرت امام (ره) واژهی انقلاب را نوآوری کرده و بار مثبت روی آن گذارده است
مهدی کلهر:
تمثیل یکی از نعمتهای بزرگ خدا ست، خداوند جهان را به گونهای خلق کرده که ادراک آن مثالپذیر است، در حالیکه خداوند میتوانست جهان را طوری خلق کند که نتوان از مثال استفاده کرد، بنابراین مثال نعمت بسیار بزرگی است که نباید از آن غافل شد.
اوایل انقلاب یعنی سالهای 56، 57 که مردم شهرهای مختلف از 19 دی تا 17 شهریور شهید شدند، من به لحاظ سابقه و رشتهی تحصیلی با هنرمندان بسیاری در عرصههای مختلف آشنا بودم، شاهد بودم که بسیاری از هنرمندان اگر نگوییم مسلمان و متعهد اما ملی، دوستدار ایران و مخالف رژیم پهلوی بودند، اما در مجموعهی تجربیات هنری و تحصیلاتشان شهادت جایی نداشت، سناریست بسیار قابلی بود ولی نمیتوانست شهادت را درک کند.
تمام درامها و دراماتیکی که ما داشتیم از تمدن یونانی بود. کل قدرت در تمدن یونانی هرکول است. هرکول یعنی عضلات پیچیده و در ایران قدیم هرکول معادل یک گاو یا حیوانی قوی بود که برای شخم زدن مورد استفاده قرار میگرفت. هنوز هم میگوییم بین قهرمانی و پهلوانی فاصله وجود دارد چراکه ما 2 هزار سال و اندی در تمدنی زندگی کردهایم که میگوید؛ تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه به عضلات پیچیده. پیامبر ما نیز میگوید قوی آن نیست که کنده درخت را از جا بلند کند، قوی آن است که بتواند خشمش را کنترل کند. این موارد 2 تمدن جدا را به وجود میآورد که جزء ارزشها و زیرساختهاست. تمدنی که پیش از اسلام وجود داشت و در میتولوژی و اساطیر ما مشاهده میشود، نظیر سیاوش. در یونان هم میتولوژی وجود داشت، در آنجا هرچه ماده قویتر، بزرگتر و موثرتر باشد، خداتر است. اما در ایران همانطور که گفته شد انقلاب اسلامی واژهای جدید بود.
حضرت امام (ره) واژهی انقلاب را نوآوری کرده و بار مثبت روی آن گذارده است، زمانیکه جمهوری به این صورت مطرح میشود، نوعی نوآوری شکل گرفته است چراکه میخواهد از تئوری در بیاید و تبدیل به ساز و کاری شود که بتوان با آن حکومت را اداره کرد.
آنچه که از هنر در خلقت، شرق، غرب و عالم وجود دارد، حدیث نفس است
تحقق این امر نیازمند هنر، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، رفتار و نهاد است . روزی که مرحوم آوینی روایت فتح را ساخت کاملا خلاف روال برنامهسازی سینما وتلویزیون بود. صدای وی با جنگ هماهنگ نبود، چراکه در آن زمان برای برنامههای جنگ قویترین صداها را انتخاب میکردند تا مفهوم جنگ را برساند. در حالیکه صدای مرحوم آوینی اصلا بلند نبود، وی صدایی بسیارعارفانه و ملایم داشت. دوربین هم برخلاف فیلمها وبرنامههای جنگی اصلا اکشن و خشن نبود، تمام بخشهای روایت فتح خلاف آن چیزی بود که در دنیا در مورد جنگ ساخته میشد. در فاصلهی جنگ جهانی دوم تا شروع جنگ ایران غرب فیلمهای جنگی بسیاری ساخته بود، حتی یک فیلم در دنیای جنگی دیده نمیشد که صدایی شبیه صدای مرحوم آوینی داشته باشد و در هیچ فیلمی دوربین به آن آرامش میان گلولهها به حرکت در نمیآمد و سربازی که پیش از شهادتش بگوید من مصاحبه نمیکنم. یکی از مشکلات روایت فتح این بود که دوربین به خط مقدم میرفت اما کسی با آنها مصاحبه نمیکرد، چراکه سربازان اعتقاد داشتند اگر مقابل دوربین قرار گیرند، ریا میشود. آنها در پاسخ به این عمل بیان میکردند ما بخاطر خدا به جبهه آمدهایم. آوینی اختتام نبود، یک شروع بود. در یکی از شبهای اسفند سال 59 شهید آوینی را ملاقات کردم. مرحوم آوینی با اینکه در امریکا تحصیل کرده بود بسیار راحت به این نتیجه رسید که آنچه تاکنون به عنوان هنر در غرب و در ایران بود، حدیث نفس است. این سخن برای من خیلی سنگین بود چراکه من پیش از انقلاب در دانشگاهی مثل ایشان تحصیل کرده بودم و عمری را صرف این هنر کرده بودم اما دیدم که این حرف درست است. تا سالها این بحث در سر من بود در نهایت هم به این نتیجه رسیدم که این حرف درست است.
آنچه که از هنر در خلقت، شرق، غرب و عالم وجود دارد، حدیث نفس است، مگر اینکه بعضیها حدیث نفس اماره است بعضیها حدیث نفس لوامه است، ندرتا هنرهایی هم حدیث نفس مطمئنه هستند.
این همان نوآوری در علم است که دکتر صدرا به آن اشاره کردند. چراکه هر چیزی در ابتدا خلاقیت است، به طور مثال آنکه اول رنگ سبز را از آبی و زرد بدست آورد، خلاق است، بعدی که دیگر خلاقیت نیست و علم است.
بنابراین در حال حاضر نیازمند هر سه بخش هستیم. مقام معظم رهبری اخیرا جملهای داشتند مبنی بر اینکه "ما باید یقین پیدا کنیم که راه و روش غرب در تمام زمینهها ما را به جایی نمیرساند". مقصود راه و روش است نه بخش تجربه شدهی غرب، برای نمونه شما میتوانید یک تراکتور را اوراق کنید توسط آن بخش زیادی از یک تانک را بسازید، علوم انسانی یکپارچهی غرب قطعا به درد ما نمیخورد، به تعبیر بهتر غرب و علوم انسانی غرب در انقلاب اسلامی کم میآورد.
دکتر صدرا:
اگرهم قرار است از دانش و ابزار غرب در روش و کنش فردی، جمعی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خویش بهره گیریم باید ارزش، بینش و منش ایرانی-اسلامی آن از خودمان باشد. بدین ترتیب است که میتوان علم به معنای اطلاعات و حتی آگاهیهای طبیعی، فنی و یا فناروی را به عنوان داده، موادخام اولیه، اجزاء و نیز ابزار مربوطه اعم از تکنیکها و تکنولوژی یا فناوریهای نوین را از هر کجا و امروزه از غرب و غربی گرفته اما به عنوان مواد و حتی علت مادی و نیز ابزار استخدام کرده و بر اساس ارزش و بینش یا دانایی و بینایی ایرانی-اسلامی خود بازتولید کرده و با بازپردازی و مهندسی مجدد، مکرر و مستمر و حتی معکوس آنها را مورد بهره برداری بهینه و بسامان قرار داد.
اولین و مهمترین لازمهی نوآوری شهامت و شجاعت است
نوآوری ضدمحافظهکاری است
مهدی کلهر:
بسیار پیش از این باید به نوآوری میرسیدیم. باید آنها را تجزیه، اوراق و بازتولید کنیم و به نوآوری برسیم. من در اولین شورایی که معین کردند معاون وزیر علوم بودم و در جلسات متعددی شرکت میکردم اما متاسفانه گرفتار جنگ شدیم البته نه به این معنا که این مسایل مطرح نبود. بنابراین ما در سه بخش نیازمند نوآوری هستیم، البته نوآوری با همان رویکردی که مقام معظم رهبری فرمودند که با سرعت زیاد راه میانبر را برویم. لزومی ندارد دوباره از دوک نخ ریسی شروع کنیم تا به صنعت کنونی برسیم، لزومی ندارد از قطار زغال سنگی شروع کنیم تا به قطار امروزی برسیم. پس "اطلبو العلم ولو با الصین" به این معناست که این کار را قطعا باید انجام دهیم؛ اما آیا آنچه که امروز آنها دارند و برایشان قله است، باید قلههای ما هم باشد، بدون شک پاسخ منفی است، چراکه بلندترین قلههای آنها باید سکویی برای حرکتهای بعدی ما باشد، نمونهی صریح آن روایت فتح است که در دو مرحله یعنی زمان جنگ و پس از آن ساخته شد.
اساتید دانشگاه باید جرات داشته باشند و به جای بیان سخنانی که برای مردم مفهوم نیست، آنها را متوجه اسرافی کنند که از صبح تا شب باعث میشوند. براین باورم که باید به جای رشته اقتصاد، رشتهای تحت عنوان جلوگیری از اسراف در دانشگاهها بوجود آوریم که الگوی زندگی صحیح و بدون اسراف را در اختیار مردم قرار دهد. روزی فردی به من گفت شلوار لی، شلوار خارجی است در پاسخ به وی گفتم شما اصلا از تاریخچه لباس چیزی نمیدانید؟! پارچهی لی در ابتدا از کرباس بسیار محکم آبی رنگ توسط ایل بختیاری که در اطراف اصفهان و دامنههای زاگرس زندگی میکردند، برای تهیه شلوار کار بوجود آمد، 200 سال پیش در دوره قاجار یک انگلیسی به ایران آمده آن را خریداری و به انگلیس برد، فاستونیسازان انگلیس تهیه شلوار از آن را قبول نکردند سپس آن را به آمریکا برد و در آنجا تبدیل به پارچه لی کرد.
بنابراین معتقدم که اولین و مهمترین لازمهی نوآوری شهامت و شجاعت است، چراکه یک ترسو هرگز نمیتواند نوآور باشد. من اصرار دارم که نوآوری ضدمحافظهکاری است واحتمال اشتباه در آن وجود دارد، نوآوری همچنین نیاز به رویکرد دارد. نوآوری یعنی چه؟ آیا نوآوری برای این است که عدهای به ما بخندند! نه، نوآوری جهت رسیدن به ارزشهایی است که جز ثوابت هستند نه جز متغیرات، نوآوری ثوابت را روشن میکند. لذا باید ثوابتی که در دین ما وجود دارد را کنار بگذاریم و نکات دیگری را روشن کنیم مانند هجرت، قناعت و تولید، کنز و اسراف که هجرت، قناعت و تولید مثبت و کنز و اسراف منفی هستند. آقای ویل دورانت جدولی تهیه کرده است که در آن نکات مثبت ومنفی آورده شده است، وی میگوید بر اساس تمدن غرب انسان باید نکات مثبت را بدست آورد و نکات منفی را از خود دور کند.
ایران همیشه نوآورترین ملت بوده است
دکتر صدرا:
زایایی مدنی ایران را رمز پویایی و پایایی کشور . باید بدانیم و باور کنیم که زایایی مدنی ایران مربوط به حالا نیست، همواره یک تاریخ است، ایران همیشه نوآورترین ملت بوده است.
مهدی کلهر:
میشل فوکو سال 57 این موضوع را اذعان داشته است.
ویژگیهای نوآورانهی نظام جمهوری اسلامی به مثابه نظامی الهامبخش
دکتر صدرا:
هرودت نیز در تاریخ بیان داشته که؛ "عجیب است من هیچ قومی را به اندازهی ایرانیان نوگرا ندیدهام، ایرانیان هرکجا نقطه قوت و تعالی مشاهده میکنند به دنبال آن میروند". تمدن ایران قدیم هم این گونه بوده است، اسلام نیز ضمن تایید و تاکید، تقویت زمینههای بسط و گسترش آن را از اقصا نقاط اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام فراهم ساخته است. آن را میتوان تمدن شاهراهی و چهارراهی یا ترمینالی یعنی شاهراه، چهاراه و حتی پایانه و بارنداز تمدنهای جهان و تمدن پایانهای و جهانی دانست. نوع دیگری از تمدن وجود دارد که تمدن ترانسپورتی و ترانزیتی بوده، به اصطلاح سر راهی است. تمدنهایی که ملغمه ای درهم و برهم و ناهمگون و ناهمگن از پسماندههای سایر تمدنهای موجود یا پیشین است. معمولا این گونه تمدنها نازا، ناپویا و ناپایا هستند. ایران از "پیش از اسلام" و بلکه از "پگاه اسلام" تا "ایران دوران اسلامی" تا کنون یعنی ایران اسلامی و انقلابی یا به تعبیر دیگر ایران انقلابی اسلامی، بارانداز تمام تمدنها بوده است. به این صورت که بر اساس مبانی مدنی یا تمدنی یعنی نظام ارزشی، بینشی، منشی، عقلی و معنوی خاص خویش، دستآوردهای مدنی دیگر جوامع و مدنیتهای جهان و جهانی را فراهم نموده و با فراوری و بازپردازی آنها را بازتولید کرده و مورد بهرهبرداری قرار داده است؛ چنانکه حاصل آنها را نیز حتی واگذار میکرده و بسط و گسترش می داده است. اما غرب این گونه عمل نکرده و نمیکند، غرب کاملا بسته و لجوج است. از سویی بجای تعامل و تبادل، به سرقت مدنی پرداخته و با زدن برچسب غربی و با دید تجاری، ضمن تحقیر و حتی توهین و تضعیف سایر مدنیتها، تمدن مادی و ابزاری خود را تحمیل میکند.
اما نوآوری ایرانی در تداول با دورههای شکوفایی آن، با زایایی، پویایی و پایایی به صورت بدیعی با ترکیب"عجیب"، بهینه و بسامان سنت و جدید، سیرت و صورت و همانند اینها، جریان داشته و دارد، در این نوآوری همه چیز نو است حتی ذرهای بحث کهنگی وجود ندارد. در عین حال اصیل است و ذره ای خودباختگی، بی هویتی، افراط و یا تفریط و بسان این ها وجود ندارد.
کلمهی «عجیب» در مورد ایران و مردم و مدنیت اسلامی - ایرانی کلمهای مهم است، گفت: هرودت در سفرنامهاش به ایران گفته است؛ هیچ قوم و ملت و جامعه ای را به اندازه ایران و ایرانی و ایرانیان نوآور ندیدهام، ابن خلدون نیز فصلی مبسوط در کتاب حجیم و نامآور مقدمه تاریخ خویش بدین امر اختصاص داده و در آن تصریح و بلکه تایید و حتی تاکید مینماید که بسیار «عجیب» است اما واقعیت دارد که ایرانیان در همه امور مدنی اعم از علمی و فنی یا صنعتی، مبدع و موسس هستند، موسس به معنای نوآور است. وی بدین مناسبت متعرض می گردد که؛ تمام مکتبداران علمی، فلسفی، هنری، معماری، صنعتی و حتی فقهی و سیاسی و سیاستگزاری تا فقهی و تفسیری شیعی و حتی سنی یا ایرانیاند یا شاگردان مکتب اساتید و منابع اصیل ایرانی اند. به تعبیر و تاکیدات مکرر وی؛ همچنین پیشبینی پیامبر(ص)راجع به ایرانیان مبنی بر اینکه ایرانیان پرچم دار و پیشتاز هستند، صحت دارد. این موضوع همین طور ادامه مییابد تا سرانجام به دوران جدید و معاصر و به عصرانقلاب اسلامی میرسد. واقعیت این است که انقلاب اسلامی بزرگترین مسئله راهبردی نو و نوین جهان و جهانی است. پدیده و پدیداری انقلاب بویژه انقلاب اسلامی ایران اساسا به معنای بهاریسازی، جوانی سازی و نوآوری در جهت شکوفایی است. همانطور که پیش از این اشاره شد هر چه راجع به نو بودن نظام جمهوری اسلامی بحث کنیم باز هم کم است و در این راستا مباحث جدی فراوانی وجود دارد. انقلاب اسلامی تنها انقلاب بنیادین، جامع، نظاممند، کاملا هدفمند و به تعبیر بهتر انقلاب به معنای تمام کلمه است. انقلاب اسلامی ایران دارای ابعاد مردمی و راهبردی است که رهبری در آن بسیار بسیار با اهمیت است.
نظام جمهوری اسلامی کاملا بدیع، نوبنیاد ونمونهای کاملا الهام بخش است. پس از انقلاب اسلامی و پیدایی و پیروزی آن در ایران در هیچ منطقهای از اقصی نقاط جهان اسلام و حوزهی مدنی آن با این گسترهی گسترده در قلب و بخش مرکزی و مسکونی کره زمین هیچ ایسم و گرایشی بسان سوسیالیسم چپ یا لیبرالیسم راست غیر از نگرش و گرایش متعادل و متعالی اسلام و آن هم با الهام از انقلاب و مدل جمهوری اسلامی ایران شکل نگرفته است. اگرچه سرمایه گذاریهای بسیاری جهت ممانعت از تحقق این امر در کشورهای دیگر خواه پنهانی و خواه علنی و اعلام شده صورت گرفته و میگیرد، اما به صورت فزایندهای بینتیجه میماند. چشم انداز بلندگستر توسعه متعادل و متعالی جمهوری اسلامی ایران نیز خود امری بدیع بوده بدون این که به بدعت دچار شود. در چشمانداز کنونی به دنبال توسعه هستیم و همه این موضوع را تایید میکنند که در حال حاضر ما ادعای توسعه داریم، توسعهی اقتصادی، عمرانی، فناوری، صنعتی، کشاورزی و تجاری یا خدماتی و بهداشت و درمان(افزایش و بلکه ارتقای سلامت و طول عمر)و تامین رفاه عمومی را قبول داریم، لازم میدانیم، اما کافی نمیدانیم.
انقلاب اسلامی؛
الهام بخش توسعه ی متعالی
تأکید بر تعادل اجتماعی به عنوان مفهومی فراتر از عدالت اجتماعی
تعادل اجتماعی را فراتر از عدالت اجتماعی قبول داریم و ادعا داشته و اذعان میکنیم که جامعه باید متعادل باشد. موضوعی که در ذهن غربیها در این زمینه وجود دارد حداکثر، عدالت در اقتصاد یعنی عدالت اقتصادی است. اما ایرانیان در چشم انداز اسلامی خویش نخست به دنبال تعادل اجتماعی که عبارت است از ایجاد تناسب و توازن میان توسعهی اقتصادی، مادی و ابزاری و تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی و دیگر به دنبال عدالت اجتماعی که عبارت است از عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی و عدالت فرهنگی هستند. چنانکه توسعه متعالی و یا توسعهی متعادل و متعالی جامعه، کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران در چشم انداز که اعم از توسعه اقتصادی، توامان با تعادل اجتماعی و سیاسی در جهت تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی است، نه تنها امری بدیع و بیبدیل بوده بلکه حتی تبیین علمی توامان آنها و ترسیم عملی آنها تا چه رسد به تحقق عینی آن از غرایب جهان جدید و معاصر است. این حقیقتی است که جمهوری اسلامی ایران با ترسیم عملی، در پی تبیین علمی آن از سویی و تحقق عینی آن از دیگر سو است و بدین ترتیب خواهان و به دنبال وقوع و واقعیت یافتن آنست. چنانکه پیشتر نیز میشل فوکوی فرانسوی، انقلاب اسلامی را دمیدن روح و روحی دمیده در کالبد تاریخ و زمان میداند و مینامد. موج معنویای که با انقلاب اسلامی تجدید و تقویت شده و بلکه تعالی یافته و تا مهدویت جهانی و جهان متعالی مهدوی را فرا نگریسته و فراخواهد رفت. با این تعبیر بشریت تاکنون سه موج، مرحله و حتی مرتبه تاریخی و تمدنی یا تکاملی را پشت سر گذاشته است. موج نخست- موج مدنی بوده که انسان از مرحله و حالت بدوی وارد حالت و مرحله مدنی شده است. شاید این گذار قرنها و هزارههای متمادی پسا خلقت انسان و با خلافت و هبوط آدم(ع) بر و در زمین آغاز شده است. همگی اذعان دارند که ایرانیها هم پیشتاز این مرحله و گذار بودهاند، به تعبیر فوکو دولت و نظم را ایرانیان اختراع کردهاند و هم هماره پرچمدار اصلی مدنیت در این دوران چندین هزارساله و بلکه چندین ده هزارساله بوده و به شمار میآیند. چنانکه آثار و شواهد عینی مدنی، اسناد و مدارک تاریخی و نیز اهم نظریههای علمی نیز گواه اینند.
کلهر:
ویل دورانت هم میگوید گهواره تمدن شوش است.
دکتر صدرا:
موج دوم، موج توسعه مادی و ابزاری بود که چند صد سال به طول انجامید. مسلمانان، تمدن اسلامی و ایرانیان نیز باز از بنیانگذران حتی اولیه و اصلی موج و مرحله دومین یا توسعه اقتصادی و مادی و علم و فناوریهای نویناند. چنانکه حتی اگوست کنت فرانسوی در تقویم تاریخی علم خویش، خواجه نصیر و ابن سینا را بنیادگذاران تجربه و تجربی علم و علم تجربی و جدید دانسته و میخواند.
هماکنون نیز که بشر در سیر و مسیر توسعه دچار تحریف و انحراف و یک سویهگرایی تک ساحتی شده و در نتیجه به نوعی خلاء معرفتی اعم از معنایی و معنوی رسیده است، و به سبب آن آماده، نیازمند و در حال چالش فرصتها و تهدیدات و گذار به موج و مرحله سومین معنوی است، باز این ایران اسلامی و پیام و پیامد انقلاب و نظام سیاسی انقلابی جمهوری اسلامی ایران و ایرانی بوده که نشانگر و نویدبخش توسعه متعادل و متعالی است. این بحث تنها مختص کشور ایران نیست اما از آنجاکه ما هم پیشینه مدنی و هم پشتوانه دینی لازم و کافی را داریم به راحتی میتوانیم نمونه و مدل روزامد و کارامد ارایه کنیم. بویژه در زمینه نقش راهبردی دولت به عنوان نقطه آغاز و عزیمت ارتقای کارامدی دولت و ملت به عنوان برترین چالش تبیین علمی، ترسیم عملی و تحقق عینی توسعه متعالی ج.ا.ا. که فرا روی همگی نیروها و نهادهای علمی، راهبردی و کاربردی است. به عنوان مدل جایگزین مدرنیسم در هر دو راهبرد سوسیالیسم و لیبرالیسم که یکی به سرمایه سالاری و دیگری به دولت سالاری میکشد، در هندوئیسم نیز به دنبال آن نگردید، چراکه هندوایسم موجی مرده، رهبانیت و تارک دنیایی است. چنانکه مادیت و ابزاریت مدرنیسم نیز نه تنها واجد آن نیست بلکه فاقد آن است.
توسعه ی متعالی؛ نوآوری ای ارزشمند در مسیر توسعه
اما باید به این پرسش پاسخ دهیم که چه کاری و چگونه کاری انجام دهیم تا مدنیت و توسعه را تایید کنیم، لازم بدانیم اما کافی ندانیم؟ یعنی توسعه اقتصادی را تکمیل و تعالی بخشیده بلکه تلطیف ساخته تا از خشم و خشونت تنازع بقایی داروینیستی آن، که در حال حاضر قانون حاکم بر ساحات اقتصادی و بازار، سیاست و بویژه روابط بین الملل تا فرهنگ و بویژه هنر مدرن؛ غرب و غربی بوده بکاهیم. چه کاری انجام دهیم تا روح بشر از سطح و ساحت زمین و مادیت و اقتصادی یا توسعه، به بالا و عالم متعالی بنگرد و بگراید و در نتیجه بدانسو بروید و برود. در حال حاضر مدل توسعه متعالی، مبنای بدیع و مدل بدیعی است. به تعبیر بهتر این مدل در سوسیالیسم و لیبرالیسم و هیچ مدل دیگری وجود ندارد. صاحبان این مدل ها خود غالبا و بلکه نوعا و هر یک به طریقی و با بیانی به این نتیجه رسیدهاند که مدل هایشان ناکافی و در نتیجه ناکارامدند، به این معناکه نارسا بوده و ناسازوارهاند و یا هر دو یعنی هم نارسا(فرویدیسمی) و هم ناسازوار(داروینیستی) بوده و غالبا به صورت سلبی و در مواردی به صورت اثباتی به این مهم دست یافتهاند. یعنی اکثرا یا نوعا به ناکارامدی مدل و حتی مبنای خویش واقف شده و در مواردی محدود نیز نقطهنظراتی در زمینه طرح جایگزین ولو به صورت اجمالی و کلی یا پراکنده ارایه نمودهاند. در این میان مبنا و مدل توسعه متعالی و کارامدی متعادل جمهوری اسلامی ایران هم خود بدیع و بیبدیل بوده و هم حاوی و محتوی نکات و موارد بدیع و بیبدیل فراوانی است.
پیش از انقلاب از داشتن امام و پیشوا محروم بودیم، مسلمانان و ایرانیان پیش از انقلاب هم، فیلسوف، عارف، فقیه و دانشمند کم نداشتند اما امام، رهبر و پیشوای پیشرو نداشتند، امامت و رهبری صالح و هادی به معنای راهنما و راهبری راهبردی مهم بود که فاقد آن بودیم.
مهدی کلهر:
27 سال پیش ملاقاتی با مادر یکی از شهدای کاتولیک در ایرلند شمالی داشتم، جزوهی الله اکبر در دستم بود که امام در آن یک قنوت داشت وقتی چشمان مادر این شهید به عکس امام(ره) افتاد شروع به گریه کرد و گفت: ما در ایرلند پاپ، دیپلمات و رجال سیاستمدار داریم اما "ایمام" نداریم، اگر "ایمام" داشتیم ایرلند را تبدیل به ایران میکردیم.
دکتر صدرا:
بنابراین اگر چشمانداز را بازکاوی کنیم مشاهده میشود که نوآوریهای بزرگ و بدیعی هم در ضمن و هم در پی داشته و خواهد داشت که بزرگتر و برتر از آن در جهان جاری و فرا آینده وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. بدین ترتیب باز ایرانیان و ایران انقلابی و اسلامی، هم پیشتازان، پیشاهنگان و پی ریزان و هم پرچمداران و طلایه داران موج، مرحله، مرتبه یا حالت سوم توسعه متعالی و تعادل و تعالی معنوی هستند. ایران اسلامی، انقلاب و نظام سیاسی نوبیناد و نمونه ج.ا.ا.؛ رویشگاه و پرورشگاه و نیز در نتیجه الهامبخش مدل توسعه متعالی، الگوی راهبردی و مبنای متعادل اسلامی در این راستا بوده و به شمار میآید.
نظریه تعدیل اعم از اقتصادی، سیاسی و بویژه دولت؛ راهبردی جدید و جهانی بوده که به منظور کارامدسازی هرچه بیشتر دولت و ارتقای بهرهوری و اثربخشی سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی با دغدغه و گاه با داعیه تامین، تضمین و توسعه آسایش و حتی آرامش عمومی فردی، جمعی و اجتماعی مطرح شده و انجام میپذیرد. نقش راهبردی دولت، برترین نظریه در این میان و در این میانه است. راهبرد و نظریه راهبردی که به عنوان برترین چالش فرا روی کشور و دولت بویژه در مسیر تحقق چشمانداز بلندگستر توسعه متعالی خویش قرار دارد. این نیز خود از اهم بدایع نوآوری شکوفاساز در این زمینه و در این راستا بوده و منشاء علمی و نظری و مبداء عملی تحقق عینی بسیاری از نوآوریهای افزاری اعم از سخت افزاری و حتی نرم افزاری تا فراافزاری است.
آمریکاییها اذعان دارند؛ ایران ابر قدرت معنوی است که اگر ابزار در اختیار گیرد نمیتوان جلودار آن بود
ایرانیان ظرفیتهای بسیار و قابلیتهای بالایی دارند، بدون شک اگر این ظرفیتها را باز تولید و بالفعل کنیم و بکارگرفته و مورد بهره برداری بهینه و بسامان و بخصوص حداکثری قرار دهیم؛ هم از لحاظ علمی و هم عملی بویژه ابزاری بسیار جلوتر از سایر کشورها خواهیم بود. یعنی با نرخ بالای توسعه، نه تنها سطوح توسعه و تعالی را در خواهیم نوردید بلکه با میانبرهای پیش گفته در کمتر از چندین دهه به سطوح عالی توسعه دست یافته و راه چندین قرنه را طی خواهیم ساخت.
این ظرفیت انقدر بالاست که وزیر خارجه آمریکا در جایی و در جلسهای با حضور وزرا و کارشناسان ارشد مشترک اروپایی و امریکایی اذعان میکند؛ ایران «ابر قدرت معنوی» بوده که به دنبال دستیابی به ابزار است، اگر ابزار را به دست آورد، دیگر نمیتوان جلوی آن را گرفت و کاری کرد. حقیقتی که در حال واقعیت یافتن بوده همین است، کما اینکه واقعیتی که حقیقت دارد نیز چنین است .
توجه داشته باشید که مسیر اصلی نوآوری راهبردی و محتوایی بویژه فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی به ترتیبی که اشاره گشت، آورده شده است و باقیمانده، نوآوری ابزاری که بخش سخت افزاری و نرم افزاری آن را شامل گشته و امری سخت بوده اما میسر است.
در زمینه چرایی، هستی و هستیشناسی و اصل ضرورت و خیریت نوآوری و شکوفایی باید گفت حقیقت واقعیت زندگی و حیات هر کس و هر ملتی؛ پدیده ای ایستا نبوده بلکه موج و سیری زایا، پویا و پایا از زایش، پویش و پایش و در نتیجه بالندگی بیوقفه است.
جهان هستی و بویژه آفرینش؛ عالم کار و عالم شدن و حرکت؛ زایایی و پویایی و بالندگی پیوسته و پایداراست. فلسفهی هستی ما که از قدیم هم مطرح بود این است که "بود" ما "شد" ما و این نظام خلقت؛ نظام صیرورت و صیرورت نظام است.
حتی در مورد ذات اقدس الهی که عین ثبات است اما جماد نیست "کل یوم هو فی شان" به این معنا که روز به روز دارد، هر روز و هر لحظه دارای شأنی است. اگر خودش نمیگفت ما نمیفهمیدیم که چه؟ و یعنی چه؟! در این جا مسئله ثبات و تغییر اعم از تحول عارضی(کمی، کیفی و...) و جوهری در قیاس با جمود و ایستایی از سویی و تشتت و تعارض از دیگر سو موضوعیت یافته و مسئله های؛ قدیم و جدید، اصیل و غیر اصیل، ... و مانند اینها را پیش میآورد. یک ثبات و یک شئون به عنوان جمود و رکود داریم، یک تغییر و یک تشتت نیز داریم. لازمهی تغییر عوارض و شکلی و حتی تحول و تکامل جوهری، ثبات وجودی و حقیقی یا حقیقت بوده و برعکس است. برای نمونه اگر هواپیما ثبات نداشته باشد، نمیتواند در آسمان پرواز کند، بنابراین تغییر و ثبات لازم و ملزوم یکدیگر هستند. به هیچ عنوان امکان ندارد که ثبات را بدون تغییر و تغییر را بدون ثبات مشاهده کنیم، زمانیکه از ثبات سخن میگوییم بدون شک تغییری وجود دارد و هر وقت سخن از تغییر بوده بایستی سراغ ثبات را نیز گرفت.
به هر حال حیات و زندگی و جهان و موجودیت، ماهیت(جوهره و جهت) یا اشکال و ابعاد آن به تبع آن مادام در حال "شدن" اند، انسان یک موجود؛ جانور و یا جاندار و «بود» به معنای «است»، نیست، انسان یک «سیر» و «شد» است. انسان همیشه در حال شدن است. تعبیر سهرودی از این بحث بسیار جالب است، وی میگوید "آتش اگر بماند دیگر آتش نیست". انسان در حال شدن است و زندگی ما از آغاز به انجام، از بنیاد به غایت، از قوه به فعل، ازنقص به کمال، از نارسایی به رسایی، از ناسازگاری به سازگاری، از کدورت به لطافت، از جزئ به کل، از مادیت به معنویت و نهایتا از خاک به خدا در سیر سرمدی است. حرکتها متفاوت اما اصل قضیه و حیات عرصه فعلیت و فعالیت است و دائم استعدادها بالفعل میشود.
چنان که مولوی گفته است هر نفس نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا، قانون کل جهان و نظام آفرینش تغییر بوده و سیر سرمدی "شدن" است. خوشبختانه امروزه مردمان بیشتر درک میکنند که زندگی رودخانه ای بوده که دو بار حتی یک بار هم نمی توان در آن شنا کرد.
نوگرایی صرفا ابزاری و ظاهری؛ آفت دنیای معاصر
انقلاب اسلامی به مثابه تحولی جوهری؛
تغییر جهت از توسعه تک ساحتی و نامتعالی مدرنیستی به توسعه متعادل و متعالی
حرکت از مبنای مادی، سکولاریستی یعنی دوگانه پنداری و اومانیستی یا بشری به تحول توحیدی و الهی
و سرانجام از تغییرات عارضی و جزئی به تغییرات همه جانبه
هرچند باز در دنیای معاصر گرفتار آفت آسیبزا و اشکال مشکل افزاری نوگرایی صرفا ابزاری، ظاهری، عارضی و جزیی نگرانه نارسا و ناسازوار هستیم. اما جهان نیازمند نوآوری و در نتیجه شکوفایی بنیادین، همه جانبه یا فراگیر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی، فردی، جمعی و اجتماعی تا جهانی، و نیز نظاممند و هدفمند است. بدان سان که در چشم انداز توسعه متعادل و متعالی، جمهوری اسلامی ایران به عنوان پدیدهای نوپدید مطرح شده است.
وی در زمینه بحث چیستی نوآوری و شکوفایی گفت این تغییر و تحول یا دیگرگونی و حرکت یا اصل وجودی یعنی تغییر جهت از توسعه تک ساحتی و متعارف طبیعی و نامتعالی مدرنیستی به توسعه متعادل و متعالی، حرکت و تغییر یا تحول جوهری از ماهیت و مبنای مادی، سکولاریستی یعنی دوگانه پنداری و اومانیستی یا بشری به تحول توحیدی و الهی و سرانجام از تغییرات عارضی و جزئی به تغییرات همه جانبه است. انقلاب اسلامی تحولی جوهری است، "ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"، به تعبیر دیگر اگر جوهره ها عوض شود، همه چیز یعنی عوارض عوض میشوند. تغییر؛ دیگرگونی کمی یا کیفی و عبارت از تاثیرات و تاثرات متقابل عوارض به ویژه تغییرات کمی و کیفی است. تحول، دیگرگونی و تلطیف و تعالی جوهری، جوهره و جوهر، و به تعبیر بهتر تغییر نفس و سیرت است، تغییر صورت یا ابزار مادی و عادی نیست. تحول برای جوهر و حتی وجود به این معناست که جهت تغییر میکند. یعنی جهت پدیده؛ جامعه و جهان از باطل به حق میرود. اگر تحول از باطل به حق باشد آن را انقلاب و اگر تحول از حق به باطل باشد آن را ارتجاع و استحاله میگوئیم، استحاله نیز نوعی تغییر انحطاطی و قهقرایی است. این بجای بدیع و ابداع، نوعی و بلکه عین بدعت است. شکوفایی نیز رسیدن به حد استعداد؛ ظرفیت اسمی، کشش و کوشش است. چراکه هر چیزی حدی دارد، توسعه متعادل و متعالی جامعه و جمهوری اسلامی ایران به عنوان نمونهای نوین، فعال، برجسته در منطقه و الهام بخش در جهان معاصر، شکفتگی و حد شکوفایی ملت، دولت و نظام سیاسی ج.ا.ا. است. توسعه متعالی کشور در چشم انداز بلندگستر با ارتقای کارامدی راهبردی دولتی و ملی به مثابه پیش درآمد و زمینه ساز تجدید و تاسیس تمدن نوین ایرانی-اسلامی و خود مبین و متضمن انتظار انقلابی؛ پویا و سازنده مهدوی و نظریه و نظام جهانی مهدویت به شمار میآید.
امام خمینی (ره) بنیانگذارتوسعه و تمدن عظیم ایرانی-اسلامی در دوران غیبت است
بدون شک امام خمینی (ره) بنیانگذار، آغازگر و نوید بخش تجدید، توسعه و تمدن عظیم ایرانی-اسلامی فرا رو، در دوران غیبت است، اظهار داشت: امام بود که امت اسلامی مرده را احیاء و زنده کرد. در یک کلام میتوان گفت، پیامبران پیشین در معجزات خویش، آدمی را که از حیث بدنی و جسمانی مرده بود زنده میکردند و به اذن و امر پروردگار، چوب دستی آن ها به اژدها تبدیل شده و مارهای ساحرین را میبلعید و نیز آب رودخانه نیل را شکافته و پیروان را از آن عبور می دادند، اما امام نه تنها امتی را زنده کرده و به آنها عزت و خوباوری بخشید و نظریه راهبردی توسعه متعالی او سایر راهبردهای سوسیالیستی و لیبرالیستی را فرو کشانیده و امت مسلمان را از نیل جهانسازی معاصر رهایی بخشیده و به وادی ایمن هدایت کرد، بلکه به بشریت نیز نشان داد که حیات چیست. امام، امت واداده، پراکنده و خود باخته را به خود، خدا و عزت برگرداند زیرا مسلم است خود باختگی و سرخوردگی و نیز ذلت یعنی زبونی، حقارت و پستی به مراتب بدتر از مرگ و نیستی است.
غفلت از «شدن» بدتر از مرگ است
مهدی کلهر:
ای کاش مباحثی که در این جلسات مطرح میشود در دانشگاهها هم بیان میشد، "موجیم که آسودگی ما عدم ماست"، یک لحظه غافل ماندن از «شدن» بدتر از مرگ است.
تمام افت و خیز تمدن ما به این جهت است که هرگاه چرتمان میگیرد، میگوییم نفسی تازه کنیم و مینیشیم بیخبر از آنکه نسل بعدی برای بلند شدن متحمل فشار زیادی خواهد شد.
مصاحبه با ایسنا
انتهای پیام
کد خبر: 8705-11750