جریان اندیشگی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران، فرای جریانات و مذاهب به ویژه شیعه و سنی، از حیث فکری سیاسی با نگرشهای گوناگون انجام پذیرفته است. مهمترین گرایشهای عمده و اصلی در دورهی شکوفایی اندیشگی و مدنی، به ویژه در قرون 4 و 5 ه . ق عبارتاند از: گرایشهای فلسفی سیاسی، فقهی سیاسی، اجتماعی سیاسی و مدیریت عملی سیاسی یا سیاستگذاری. گرایش فلسفهی سیاسی، در گسترهی ساختار و سیر اندیشگی سیاسی، بسان بنیاد اندیشه و اندیشهورزی سیاسی و زیربنای سایر گرایشهای فکری سیاسی محسوب میگردد. این گرایش فکری سیاسی به منزلهی پشتوانهی نظری و علمی گرایش عملی و عینی سیاسی ایرانیان و در راستای آن، از پگاه تاریخ و در جهان ایرانی، پیشینه و ریشههایی بس گسترده داشته است. "حکمت جاویدان" که آمیزهای از آموزههای حکمت دینی و حکمت عقلی و فلسفی و حکمت سیاسی محسوب میگردد، از مهمترین ویژگیهای قوم و سرزمین ایران است. همچنین در دوران اسلامی ایران نیز حکیم ابونصر فارابی قرن 4 هجری موفق به تجدید، بازپردازی و سرانجام تاسیس نظام نظریهی فلسفهی سیاسی در ایران و جهان اسلام گردید. موضوع کتاب حاضر، گرایش فلسفی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران است. دستآوردهای پژوهش در کتاب میتواند پیشینه و پشتوانهی تبیین نظری، ترسیم عملی و تحقق توسعهی مادی و اقتصادی، توامان با تعادل سیاسی و اجتماعی و در راستای تعالی معنوی و فرهنگ ملی و اسلامی را در چشمانداز بیستسالهی جمهوری اسلامی ایران باز نمایاند. زیرا هدف از تالیف کتاب، دستیابی به دریافت فلسفی سیاسی متفکران اسلامی و تبیین چیستی و چگونگی یا شناسایی ماهیت پدیدهها و واقعیت پدیدارهای سیاسی و سیر و ساختار رهیافت فلسفی سیاسی و به ویژه نگرش نظری و گرایش عملی در تاریخ و جهان ایران و اسلام است.
گزیده
جریان اندیشگی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران، فرای جریانات و مذاهب بویژه سنی و شیعی، از حیث فکری سیاسی با نگرش های گوناگون انجام پذیرفته است. به یک اعتبار، اهم گرایشات عمده و اصلی در دوره شکوفایی اندیشگی و مدنی عبارتند از؛ گرایش فلسفی سیاسی، فقهی سیاسی، علمی(اجتماعی)سیاسی و مدیریت عملی سیاسی یا سیاستگزاری. هریک از این گرایشات؛ با موضوع و منظر خاص، ماهیت مسایل ویژه خود را داشته و منابع و آثار و نیز موسسین و پیروان شاخص خویش را دارد. حتی این گرایشات هرکدام، خاستگاه، جایگاه و نقشی مشخص داشته و همچنین تاریخ و سیر تحولات معینی را دارد. گرایش فلسفی سیاسی، در گستره ساختار و سیر اندیشگی سیاسی، بسان بنیاداندیشه و اندیشه ورزی سیاسی و زیربنای سایر گرایشات فکری سیاسی محسوب میگردد. این گرایش فکری سیاسی به عنوان پشتوانه نظری و علمی گرایش عملی و عینی سیاسی ایرانیان و در راستای آن، از پگاه تاریخ و در جهان ایرانی ، پیشینه و ریشه هایی بس گسترده، گشن و استوار داشته و دارد. "حکمت جاویدان" که آمیزه ای از آموزه های؛ حکمت دینی و حکمت عقلی و فلسفی و(با نگاه) حکمت سیاسی محسوب می گردد، از اهم ویژگی های قوم و سرزمین بارور و سترگ ایران می باشد. مکتب رهایی بخش و تعالی آفرین اسلامی نیز شرایط بهینه سازی این گرایش را فراهم ساخته و بر این مبانی و در این راستا، ایرانیان مسلمان و پیش و بیش از همه ، حکیم ابونصر محمد فارابی در قرن4هـ .، موفق به تجدید، باز پردازی و سرانجام تاسیس نظام نظریه فلسفه سیاسی در ایران و جهان اسلام گردید. این فرایند در سیر تکاملی و تداوم سنت و مکتب اندیشه فلسفی سیاسی و گرایش بدان، به تحقق پیوست. بدین سان نظریه و نظام فلسفه سیاسی فارابی به صورتی راهبردی یعنی؛ به شکل بنیادین، فراگیر، نظاممند و هدفمند تبیین، ترسیم و ارایه گشت. گرایشی که با بهره گیری از یافته های فلسفی سیاسی و مدنی پیشین و بویژه یونانی به صورت داده اولیه، و با باز پردازی آن ها برمبانی دینی مدنی اسلامی و با ساختار و سابقه حکمی و عقلانی ایرانی بازسازی شد و ضمن گذار از حکمت مشاء و استدلالی سینایی ، حکمت اشراق و ذوقی سهروردی و حکمت متعالیه صدرایی در سیاست متعالی و انسانی امام خمینی بازتاب یافت. فرایندی که هم اینک در مرحله کاربری، عمل و آزمونی نوآمد قرار گرفته و چشم انداز تبیین نظری مبانی تحقق عملی و عینی توسعه اقتصادی، توامان با تعادل سیاسی و اجتماعی و در جهت تعالی معنوی و فرهنگی را فرا روی خود دارد. فرایندی که بدین سان با چالش کارامدی، بویژه در کشاکش معرفتی ، روشی ، علمی و فلسفی نظری و حتی عملی و عینی سیاسی جاری و آتی مدرنیستی و پسامدرنیستی ، مواجه بوده و راه برون رفت ایران اسلامی و جهان اسلام و جهان معاصر از بحران نسبیت و نیهیلیسم و فرا رفت به سوی توسعه متعالی و تمدن جهانی انسانی و اسلامی می نماید. پژوهش در زمینه "گرایش فلسفی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران" که در دانشگاه تهران انجام پذیرفته است، به بررسی و طرح؛ چرایی، چیستی و چگونگی این گرایش فکری سیاسی و یا هستی، ماهیت یا مبانی و نیز پدیداری و سیر و ساختار فلسفه سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایرانیان می پردازد. ساختارگزارش پژوهش، طی سه قسمت به ترتیب ذیل تنظیم و ارایه گشته است:
اول- پیش درامد: فرضیه پزوهش عبارت از «تأسیس نهایی نظام نظریه فلسفی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران توسط فارابی، در قرن چهارم هـ» است. این گرایش آمیزهای از یافته های پیشین بویژه یونانی به صورت داده، بر اساس مبانی اسلامی به عنوان پشتوانه و با کمک عقلانیت ایرانیت، محسوب شده که به صورت بنیادین، فراگیر و نیز نظاممند هدفمندی، در دستگاهی کاملا منسجم و یک پارچه تبیین و ترسیم گشته است .
دوم- درامد: درامد و متن اصلی پزوهش و گزارش آن ضمن سه فصل زیر انجام و تدوین می گردد؛
فصل اول) خاستگاه گرایش فلسفی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران:این فصل به بررسی چرایی یا خاستگاه این گرایش با توجه به مبادی عقلانیت و مدنیت ایرانیت از یک سو و معنویت ودیانت اسلامیت و بویژه امام و ولایت شیعی از سوی دیگر می پردازد.
فصل دوم)چیستی گرایش فلسفی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران: در این فصل به تبیین سیاست به معنای تدبر، تدبیر و اداره ملت و کشورپرداخته و در ادامه به تبیین فلسفه و فلسفه سیاسی به معنای تحقیق نظری در ماهیت و حقیقت پدیده سیاست و سیاسی و تحقق عملی، تعیین و تجویز مبادی و تبیین مبانی سیاست و سیاسی میپردازیم. به تعبیر دیگر در این فصل؛ «فلسفه سیاسی اسلامی» به معنای پدیده شناسی ماهوی وحقیقی یعنی هستی شناسی سیاسی توامان با چیستی شناسی سیاسی واکاوی شده و یا همان شناخت مراتب حقیقت عقلانی و ماهیت وحیانی سیاست و پدیده های سیاسی، مورد وارسی قرار گرفته است. شناخت چگونگی یعنی واقعیت عینی سیاست و پدیده های سیاسی اعم از؛ نمودها، سازکارها و روش های عملی سیاسی، در حوزه علم و دانش تجربی سیاسی قرار می گیرد که از نگاه اندیشمندان اسلامی، در تداوم فلسفه سیاسی و بر اساس مبانی و آموزه های آن بررسی می گردند. در همین جا تفاوت «فلسفه سیاسی» و بلکه حکمت سیاسی یا مدنی یعنی شناحت حقیقی و یقینی سیاسی از "تفلسف سیاسی" یعنی شناحت جزیی، ظاهری و ظنی یا پنداری سیاسی، شبه حکمت و دانش احتمالی و نیز با "سوفیسم سیاسی" یا سفسطه سیاسی یعنی شناخت توهمی، دروغین و افسانه واره و هژمونیک یا تنازعی و داروینیسم سیاسی تفکیک شده اند.
فصل سوم)چگونگی سیر و ساختار گرایش فلسفی سیاسی در تاریخ و جهان اسلام و ایران:در این فصل پیدایی و تحول گرایش اندیشه سیاسی و بخصوص حکمت و فلسفه سیاسی در شرق و ایران باستان و انتقال به یونان وتنظیم و تدوین آن در آن دیار بویژه توسط جریان «سقراط»، «افلاطون» و «ارسطو» و آنگاه تابازگشت و تأسیس نظام نظریه جامع، منسجم، واحد ونهایی فلسفی سیاسی در تاریخ وجهان اسلام وایران مورد واکاوی قرارگرفته است. آن گاه روندتحول این گرایش و سیرهای دوگانه حیات و تجدید حیات آن و مراحل سهگانه هر یک از آن ها تاکنون تصویرمی گردد. بویژه مراحل شکلگیری، شکوفایی و فراشکوفایی نخستین و مراحل بازنگری، بازخیزی و بازسازی سیر نوین این گرایش در حکمت متعالی سیاسی و نظری صدرایی تا حکمت سیاسی متعالی و عملی امام خمینی(ره) طرح می گردند. در ادامه ساختار موضوعی، گرایشهای فرعی بویژه کلام، اخلاق نظری و عرفان نظری وسرانجام مکاتب اصلی آن یعنی مشاء، اشراق و متعالیه صدرایی ترسیم می شوند.
سوم- برامد: به چالش مبادی و مبانی فلسفی سیاسی کارامدی، به عنوان برترین چالش اندیشمندان ایرانی و اسلامی و بویژه با رویکرد فلسفه متعالی سیاسی اشاره شده و به چشمانداز جهانی احیاءیعنی تجدید وترویج فلسفه سیاسی متعالی و ضرورت ابتنای سیاستها و علم سیاسی بر مبنای آن، بویژه با عنایت به بحران نیهیلیسم معرفتی و سیاسی پسا مدرنیستی توجه داده شده است. گرایش فلسفی سیاسی متعادل و متعالی انسانی که تنها راهبرد و گزینه گریز ناپذیر به منظور برون رفت از بحران تا حد بن بست معنا و معنویت به نظر میآید، در این چالش و چشم انداز، بسان رهیافت راهبردی میان بُر و معتدل، فرای دو سویه افراطی و تفریطی رویکرد طبیعی سیاسی یا سیاست طبیعی یعنی رهیافت سوفیسم سیاسی از یک طرف و رهیافت تفلسف سیاسی و سیاست تنازعی از دیگر سو، مورد تأکید واقع گردیده است. بلکه فلسفه سیاسی متعادل، متعالی و در نتیجه کارامد؛ اثربخش و بهره ور ، برترین گزینه برون رفت جهانی، اسلامی و ایرانی، از پروژه جهانی سازی طبیعی و تنازعی، و در واقع از فرابرد سوفیستیی سیاسی و سیطره جویانه اقتصادی سازی جهانی و جاری و حتی نیز از راهبرد فرارفت از فرایند و پروسه یا جریان تک ساحتی جهانی شدن اقتصادی، به سوی جهانی شدن انسانی، مدنی ومتعادل ومتعالی ره مینماید. (انشاء الله).